محمد صادقمحمد صادق، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

...مادرانه هایم برایت

چرا وبــلاگــــم ودوست دارم؟

1391/11/30 10:32
نویسنده : زهرا (✿◠‿◠)
690 بازدید
اشتراک گذاری

چن وخته یه ویروس شیــرین افتاده به جون بیشتر وبلاگا !!

اسم این ویروس هم هست: چرا وبلاگم و دوس دارم؟؟؟

بس که این ویروس دست وبلاگی های عزیز چرخیده و چرخیده(!) نمی دونم اصلا منشاَش از کجاست و اصلا تز کی بوده!؟؟

ولی کار هر کی بوده و آخرش هر جا برسه................ویروس شیرینیه که مطمئنم به هرکی رسیده لذتش و برده!

دوستای خوبم:

*مامان یه ورووجک توو راهی*

*مامان روژینا کوچولو*

*مامان کوثر جون*

دعوتم کردن که توو این طرح شریک باشم!       ممنون دوستای خوبم!

 

 حالا واقعاً.......... چرا وبلاگم و دوس دارم؟    اصلا دوسِش دارم؟؟؟

قدیما مامانای باذوقی که می خواستن خاطرات خودشون و کوچولوهاشون و ثبت کنن یه دفتر و خودکار ور می داشتن و شروع می کردن به نوشتن!

حالا مامانای باذوق امروزی هم خاطرات خودشون و بچه هاشون و توو یه دفتر خاطرات اینترنتی ثبت می کنن که اسم  دفترشون هم هست:  وبــلاگ (نوشته های روزانه!)

و اون و با عناوین زیبا شکیل تر و دلچسب ترِش می کنن!

 منم مستثنی از مامانای دیگه نبودم و یه وبلاگ واسه پسرم راه انداختم!

جدا ازینکه که چه لذتی داره نوشتن خاطرات و اتفاقای خوب یا متفاوت...

یه حسن بزرگی واسم داشت....

اونم پیدا کردن دوستای خوبی بود توو دهکده ی جهانی(!)

دوستایی که خوبی و محبت و لطفی که بهم داشتن اگه بیشتر از دوستام توو دنیای واقعی نبوده کمتر هم نبوده!

دوستای خوبی که هیش وخ ندیدمشون....یا صداشون و نشنیدم ولی...

تک تکشون و توو ذهنم تجسم کردم!!!

از طرز فکرشون که توو وبلاگشون پیاده کردن.....

از سبک نوشتنشون...

از سایز نوشته هاشون...

از گذاشتن انواع شکلک های خاص!...

وحتی از مدل عکس گرفتنشون...(!)

همه ی اینا بهم یه ذهنیتی میداد تا اون دوست متمایز بشه از دوست دیگه م!

 با شادی دوستام شاد بودم......با خنده هاشون خندیدم....با ناراحتیشون غصه خورم....با گریه هاشون اشک ریختم....واسه سلامتیشون دعا کردم...

خلاصه...

وبلاگم و دوس دارم چون ازخاطرات  قشنگ ترین هبه ی خدا به زندگی مشترک من و همسری می نویسم

وبلاگم و دوس دارم چون واسم یه جای شیرینه...

چون هر وخ با ذوق میام سراغش به کامنتای  دلچسب دوستام بر می خورم که پر انرژیم می کنه!

چون دوستای خوبی پیدا کردم...و چیزای خوبی ازشون یاد گرفتـــــم!

دوسش دارم چون سعیمُ کردم تا مطالبی اگه واسم مفید بود و با دوستام شریک شم تا اونام استفاده کنن...

و...

            **وبلاگـــم! به خاطر خیلی از دلایلی که گفتم و نگفتم دوستت دارم!**

 

و طبق مقررات این طرح قشنگ باید 3 تا از دوستای خوبم و دعوت  کنم که اونام اگه دوس داشتن بگن چرا وبلاگشون و دوست دارن؟...

دلم می خواد همه رو دعوت کنم ولی چه کنم قانونش میگه 3 نفر!

با اجازه از همه ی دوستای خوبم من این 3 دوست و انتخاب می کنم...

 

*مامان محمد صادق عزیزم ( مدیونین اگه فک کنین چون پسرش هم اسم پسرمه!!!  نه!  نوشته هاش بی نظیره!)*

*مامان سانلیِ خوشگلم*

*مامان محمد صادق کوچولو (کامــــــــــلاً اتفاقی 2تا محمد صادقا اینجا جمع شدن!!!)*

اینم یه عکس از ٥ ماهگی محمد صادقمون! واسه خالی نبودن عریضه(!!!!)نیشخند

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

مامان محمد
30 بهمن 91 11:19
واقعا چرا وبلاگمو دوست دارم؟
فهمیدم...چون که تو این دنیای مجازی میتونیم تمام خاطرات زندگی بچه هامونو چه خاطرات خوش و چه ناخوش رو به ثبت برسونیم و بعد از مدتها دوباره مروری داشته باشیم از این خاطرات...
و هم میتونیم با دوستای نازنینی آشنا بشیم که واقعا تو دوستی بی نظیرن...
زهراجون واقعا گل کاشتی...حالا بهم بگو چه گلی کاشتی که ایییییییییییینقدر محشره؟؟؟
بگذریم،حالا هر گلی هم که کاشته باشییییییییییییی،بابا ما دوستت داریم...


خودم قوربونت برم یـــــــــــــه تنه!
یکی از بهترین دوستای وبلاگیم شمایی فرشته جون!
یادم نمیره وختی که غصه دار بودم و باهات درد دل کردم چقــــــــــد آروم شدم!
ستایش مهربون ❀ستایش خوش زبون
30 بهمن 91 12:04
خیلی قشنگ نوشتی ان شاا لله همیشه بتونی براش بنویسی
__███__███████___███
___███_████████_████
███_██_███████__████
_███_____████__████
__██████_____█████
___███████__█████
______████ _██
______________██
_______________█
_████_________█
__█████_______█
___████________█
____█████______█
_________█______█
_____███_█_█__█
____█████__█_█
___██████___█_____█████
____████____█___███_█████
_____██____█__██____██████
______█___█_██_______████
_________███__________██
_________██____________█
_________█
________█
________█
اینم گل برای محمد صادق


ممنون عزیزم...
شما همیشه بهم لطف داری!
مــآمــآنــے
30 بهمن 91 21:36
ای جونم
فدای اون انگشت خوردنت بشم


زنده باشی عزیزم...
zahra
30 بهمن 91 23:05
azize delami to....daram mioftam dg az khab!saat 3 , nime bia unvara.felan bye


عزیزمممممم....
برو بخواب...
مامان علی خوشتیپ
1 اسفند 91 12:27
سلام عزیزم.ماشاالله به روی ماهش...حتما اس میدم


سلام عزیزم...
خوش اومدی...
ممنون.....لطف می کنی!
ستایش
1 اسفند 91 14:42
سلام

روز خوش عزیزم


سلام ستایش جون...
این وبلاگت بسته است!
قرار بود آدرس وبلاگ جدید و بدی!!!
منتظرم!
مامان علی اکبر
1 اسفند 91 20:21
راستی ممنون که بهمون سر زدی


خواهش می کنم عزیزم...
پیش شما نیام.....پیش کی برم؟؟؟
زری مامان مهدیار
1 اسفند 91 21:20
اِِِِِِِِِِِِِ این عکس بالاییه عکس دوست جونی مائه که تو شهرزاد چاپ شده بو خدا این محمد صادق جون ماست
جیگرشوووووووووووووو


آره خودشه خاله جونش!
تازه اگه شمار sms هاش زیاد شن میبرنش آتلیه و میذارنش پشت جلد!!!!
مبینا گلی
2 اسفند 91 11:36



کشته ی عکسیم که برا خالی نبودن عریضه گذاشتی


مام کشته ی شمــــــاییم!!!!
فریبا مامان رایین
2 اسفند 91 20:50
سلام عزیز دلم.. چطوری خانومی؟.. راستش یه ماهی میشه که پرشین بلاگ رسما این مسابقه رو گذاشته تو سایتش.. فکر کنم از همون جا اینجوری همه گیر شده
چقدر قشنگ نوشتی از دفتر خاطرات پسرت..
همیشه در کنارش خوش باشی عزیزم


سلام فریبا جون!
عه؟؟
پ . ازونجاااااست!!!
ممنون عزیزم
مامان آریام
3 اسفند 91 1:48
سلاممممممم.ببخشید من خیلی وقته بازم نبودم.اما تا دیدم به محمد صادق خودمون رای دادم. ایشااله که برنده بشه این گل پسر ایشاالله تو هر کاری که میکنی موفق باشی و همیشه وبلاگت رو دوست داشته باشی منم آپ کردم هزارتا بوس هم واسه محمد صادق عزیزم


سلام گلم...
ممنون!
شما هر وخ بیاس خوشحالم می کنی!
مامان تسنیم
3 اسفند 91 8:32
ماهم چون دوستایی مثل شما داریم وبلاگمون را دوست داریم(البته یه دلیلش اینه که خوب دلیل مهمیه)


بـــــــــــــــله!
چه دلیلی مهمتر ازینکه دوستای خوبی داشته باشیم!
دوست خوبـــــم!
مام پارسا
3 اسفند 91 12:36
اتفاقاً من هم این سوال و جوابها رو توی وبلاگای دیگه دیده بودم
طرح جالبیه
ولی خداییش کامل جواب دادی و حق مطلب رو ادا کردی
راست میگی هممون به همین دلایلی که تو گفتی برای فرشته های کوچولومون وبلاگ زدیم و حالا داریم با تمام دوستای وبلاگیمون مثل یه خونواده زندگی می کنیم با تمام غم ها و شادیهاش



آره....دقیقا...
و مهتر اینکه شمــــــــــام یکی از بهتـــــــــــــــــــــرین دوستامی که پیدا کردم زهرای نازنینم!
مام پارسا
3 اسفند 91 12:36
من فقط فداااااااااااااااااااااااااااااااای محمد صادقم بشم که از کوچولویی جیگر و خوردنی بود


زنده باشـــــــــــــی الهی زهرایی!
مام پارسا
3 اسفند 91 12:38
انگشت خوردنشو نیگااااااااااااااااااااااا
بخورم اون چشماتو که داره ما رو می خوره با نگاش
زهرا همچین بچلون و ببوسش که دادش در بیاد ها


چشــــــــــــــــــــم!
منم که استـــادم توو این کار!
یاس
4 اسفند 91 1:50
قربون اون نگاه خوشملش برم من.
منم وبلاگم و دوست دارم.وبلاگ شماها رو هم دوست دارم.اصلا عاشقتونم

فهیمه مامان سینا
4 اسفند 91 2:02
خیلی قشنگ نوشتی ...
عکسشم خوردنیه


مـــمــنون
مامان علی اکبر
4 اسفند 91 10:42
سلام مامانی
بروزیم بیا پیشمون


اومدم عزیزم
شقایق مامان آرشا
7 اسفند 91 22:35
سلام قشنگم .خوشحال میشم تبادل لینک کنیم.موافقتتون را برام نظر بذارید


علیک السلام...
با افتخار لینک شدین...
همای آسمان خوشبختی
10 اسفند 91 18:09



سلام دوستم سلام با معرفت شرمنده از روی ماهت خیلی خیلی ممنون تو این مدت به یادم بودی برام پیغام گذاشتی

ماشاالله دسته گلت مرد شده ها

التماس دعا


خواهش می کنم عزیزم...
دشمنت شرمنده...
ازت بی خبر بودم نگرانت شده بودم دوستـــم!
مامی امیرین
13 اسفند 91 9:06
به نظر منم ایده هر کس که بوده جالب بوده..من خودم میخواستم یه روزی بنویسم ولی خوب به دعوت دوستان اینکار و زودتر انجام دادم.
نظر منم دقیقا همینطوره از روی ظاهر یه وبلاگ میشه به اخلاق و رفتار یه وبلاگنویس پی برد!!!خدا کنه که تصویر ما تو ذهن خواننده ها خوب بیاد
امیدوارم همیشه وبلاگ قشنگت پر از خاطره های خوش با هم بودنتون باشه.


آره.......منم همیشه همین و میگم...
شما که از نظرم مـــاهی!
ممنون عزیزم
مامان طاها
16 اسفند 91 0:07
واقعا این از کجا نشات گرفته خدا میدونه
حالا باز به ما اینجوری رسیده هدف از ایجاد وبلاگ
که منم توسط یکی از دوستا دعوت شدم و نوشتم رمزم برات گذاشتم


یکی از دوستام میگفت: از پرشین بلاگ ِ!!!
الان میام می خونمش عزیزم


خیلی قشنگ و دلچسب بود!
همیشه خوش باشی!
الیسا
21 اسفند 91 17:07
زهرا ی نازنین ... دوست خوب ندیده با وفای من .... خیلی دلتننگتونم ...قصد نداشتم خاطرت رو نگران کنم ...سرم خیلی شلوغه سر کار ... بعد هم از خونه عمراااااااااا بتونم مرتب آن باشم ..... برای همین فعلااااااااااااا باید بسوزم و بسازم .....

بازم نمی تونم زیاد بمونم .... منو ببخش...... می بوسم روی ماهتون رو .....

سال نو هم پیاشپیش مبارک ....... هزاررررررر تا آرزوی خوب .... هزاران خاطره زیبا در انتظارتون .... روزهاتون طلایی .


وای الیسا جونمممممم
خوبییییی؟
دلم واست خیلی تنگ شده بود!!
ببوس محمد صادق نازمو...
موفق باشی
مامان سانلی
22 اسفند 91 15:32
سلام زهرا جونم...قربون خودت و پسر گلت..من اومدمممممممممم.......حسابی دلم تنگ شده بود براتون..
مرسی بابت مهربونیت و توجه ات ..مرسی از دعوت شیرینت.. اینکه جزو دوستهات بودم خیلی بهم چسبید...
قربون محمدم بشم با این عکس خوشگلش...دوست دارم میبوسمت...


سلام عزیزم...
خیلی خوشحال شدم کامنتت و دیدم!
تو دوست خوبمی