پروژه ی پوشک گیری!
سلام دوستای عزیزم.
خوبین؟ عزاداریاتون قبول...
اینبار اومدم با پروژه ی از پوشک گیری!
اگه چیزی می دونین که به دردم می خوره خواهش می کنم دریغ نکنین...
نظراتون می تونه خیلی راه گشا باشه!
بفرمایید توو تا حال این روزامو ببینین!
سال و ماه
بعد از پروژه ی از شیشیه گیری که خدا رو شکر فقط یه روز طول کشید و زودی عادت کرد! نوبت رسبده به پروژه ی از پوشک گیری! (البته نه از این مدل گرفتناها!!!)
فقط خدا می دونه که به خاطر شاق بودن این کار, تا حالا به تاخیر افتاده!
و البته یکی از دلایل شل شدنم این بود که هر جا مشاوره گرفتم بهم گفتن تا ٢ سال و نیم هم جا داره و تقریبا بهترین موقع هم هست!!!!!(خب پس با این حال یه نتیجه ی کوچولو هم میشه گرقت! اونم اینه که من خییییییلی ام دیر نجنبیدم!!!)
عزمم و جزم کردم و فردای عاشورا => خداحافـــظ پوشـــــــــــــــــک!!!
خب ........ نه به این راحتی ای که گفتم !
نمی دونم! شایدم من واسه خودم یه غول ساختمش!
آخه همیشه نظرم این بوده که از پوشک گرفتن بچه یه مرحله ی واقعا مشکلیه!!!
البته خیلی ها هستن که می گن از شیر گیری راحت تره !!!
ولی خداییش روز اول یه کم سخت بود! ولی الان بهترم....
فقط خدا رو شکر کنترل اعصاب دارم با اون وضعم!!!!
روز اول که آقا توو خونه مستمع آزاد(!) تشریف داشت و منم و بعد و زودی !
*مدیونین اگه قک کنین توو خونه داد و بیداد میشه ها!!!!
خدا رو شکر همه رو به موقع میرسیدم! و خطر از بیخ گوشم رد میشد!
این شیوه ی نیم ساعت به نیم ساعت بردن هم دیگه نمی دونم تز کی بوده!!؟؟؟!!
واسه ما که جواب نداد!چون اصلا حاضر نیس اینجوری بیاد توالت!بلکه بشینه و...
پس تصمیم گرفتم روش جایزه رو پیش بگیرم...
و ازون جایی که محمد صادقم عاشق برف شادیه!با یه برف شادی کارم و ادامه دادم!
خلاصه الان 3 روز تمومه که کار و زندگیمو گذاشتم کنار و کنترل نا محسوس گل پسری شدم!!!!
پ.ن 1 : امروزکه روز سومه خدا رو شکر خیلی بهتره!اولش چون عادت نداره از دستش در میره ولی زود میدوه ومیگه: بدو . بدو ج.ی.ش دارم!!!و ازون جایی که یه چشمم فقط دنبال آقا کوچولوه!زودی شکارش می کنم و....
* کمک نوشت: دوستای گلم خواهش می کنم اگه راه های بهتری بلدین کمکم کنین!میبینین که وضعیت روحم و....!!!!!!!!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روز چهارم نوشت : خدارو شکر امروز خیلی پسر خوبی بود و از صبح تا حالا 4 بار خودش اومده بهم گفته که : ج.ی.ش داره یا ...
الحمدللا سختیش روز اول بود!
از روز دوم خیلی بهتر شده و انگاری پذیرفته!
می خوام واسه خواب شبش ریسک کنم!!!!
چی می گین؟زوده؟
*خیلی جاها خوندم که ممکنه بعد از چن هفته دوباره بچه تنبلی کنه و... !wow!
دلم می خواد این پروسه هم به راحتی تموم شه!
********************************************************************