حساسیت تربیت!
خیلی وقتها دیدم بچه هایی رو که خونواده هاشون خیلی مشارکتشون نمیدن توو کارای مختلف و حتی نظرشون و هم نمی پرسن !!!
استدلال اکثرشون هم اینه که هنوز کوچیکه !!! یا پررو میشه یا...!!!!
ولی من همیشه اعتقادم این بوده که با بچه ها باید مثل آدم بزرگا رفتار کرد! ولی در قالب بچه گونه!!!
یعنی باید بهشون احترام گذاشت....براشون ارزش قائل شد.....نباید به راحتی( و با این استدلال که بچه است)هی سرشون داد زد و یا خدایی نکرده... و بیخیال بود!!
بچه ها با اینکه کوچولو ن ولی شخصیت بزرگی دارن که نباید خدشه دار شه!!!
چرا بعضی از ماها فکر می کنیم بچه ها نمی فهمـــــن؟
(هیش وخ یادم نمیره! ما که کوچیک بودیم واسه خرید یکی از لوازم خونه که واسه هممونِ-مثل خرید مبل و...یا حتی چیزای کوچیک تر- همه باهم میرفتیم توو مغازه و میدیدیم و همه مون هم نظر میدادیم!!
مطمئنم نظر آخر و بابا و مامان میدادن! ولی همین که مارو مشارکت میدادن خیلی حس بزرگ بودن و مفید بودن می کردیم!!!)
شاید واسه همینه که دوس دارم با پسرمم همین برخورد شیرین و داشته باشم!
***********************************
در عین این که توو خونه با زبون خودش باهاش حرف میزنم و خیلی با هم بازی می کنیم و بی نهایت باهاش کنار میام...
ولی اجازه نمیدم که این وضع منجر به لوس بازی و عادت به بی نظمی و بی مسئولیتی بشه یا اینکه بخواد توو رووم وایسه!!
(خب البته همیشه و همیشه همیشه هم به حرفم گوش نمیده!!!! ولی این و میذارم به پای سن کمِش و اینکه کم کم یاد میگیره!!!!
این وسط ها هم پیش میاد که دیگه کاسه ی صبر مادری که سعی میکنه صبور باشه -واسه تربیت بچه ش- شکسته میشه و و و البته بازم بعدش تموم سعی م و میکنم که یه جوری برخورد کنم که نه سیخ بسوزه نه کباب!!!!!
وای خدای من.....چقد تربیت صحیح بچه ها سخته! چقد باید تلاش کنی و صبور باشی و اطلاعاتت و بالا ببری توو این زمینه و اینم خودش مثنوی 70 منِ!!!!!
یادمه اون موقع ها که کوچیک تر بود(فک می کنم 1.5 ساله بود! یاد گرفته بود کفشش و جوراباش و خودش دراره! متوجه ش کرده بودم که دیگه این کارِ خودشِ !
و البته خدارو شکر استقبال هم کرد و هنوزم که هنوزه وختی از بیرون میایم خودش کفشش و در میاره و جوراباشم در میار و میذاره توو کفشش و ســــــــــر جاش!!! این وسطا هم اومد شونه خالی کنه! ولی به هر ترفندی بودزیر بار نرفتم!!!)
الانا هم هر وخ یه چیزایی رو واسه بازی میاره وسط (مثل لگو و...) وختی خسته میشه می خواد بره سراغ چیزای دیگه ...
دیگه خودش می دونه باید اول اونارو جمع کنه! بعد بره سراغ بازی دیگه!!!
به خاطر همین هم هست که معمولا خونمون خیلی زلزله نمیاد!!!که همه چی وسط پخش و پلا شه!!!!(واسه این کار خیلی زحمت کشیدم و صبر کردم و هزار جور ترفند اجرا کردم!!!)
ولی پیش میاد که آقا هوس کنه 3 تا کشوی لباسش و خالی کنه توو اتاقش و فکر کنه اومده استخر لباس!!! یعنی اتاق بمبارون میشه هااااا!
منم خودم و میزنم به بی خیالی !!!
و بهش میگم خودت باید جمعشون کنی! و لباس ها ش و همون طور گولّه شده توو کِشو میپذیرم!!!
خیلی واسم جالبِ که کارای بد و خیلی زود یاد میگیرن و دیر ترک می کنن! ولی حالا بگو یه کار خوب!!!!!!اووووووه! چقد طول میکشه تا بهش عادت کنن!!!
خب البته یه جورایی خودم دلایلش و می دونم!!! یکیش هم بر میگرده به حساسیت ما!!!!
*************************************
ورّاجی نوشت: چقد دلم می خواست بیشتر راجع به این موضوع بنویسم و اطلاعات خوبی ازتون بگیرم!
ولی وقت ندارم!!!دم عیدِ و سرم شلوغ شده!! یه سر دارم ! هزاااااااار سودا
اینم پسرم که با مامان میره تارا مارکت و توو خرید خونه کمک می کنه => کـلـیـک
****************************************
دعا نوشت : خدایا کمک کن از پس تربیت موفـّق بچه هامون بربیاییم که شرمنده ت نباشیم!
پ.ن : به دلیل عدم همکاری پسرک (کاف تحبیب!!) در امر خطیر عکس گرفتن(!)عکسی از آرشیو گذاشته شده است!!!
*************************************
عیدونه نوشت : احتمالا این آخرین پست سال 1391 باشه!
آرزوم واستون شـــــــــروع یه ســـال شــاد و پر خیر و برکتِ!
*************************************
آمین نوشت : انشاالله امسال کاری کنیم وقتی تقویم 93 رو باز میکنیم یه تعطیلی رسمی دیگه بهش اضافه شده باشه.
اولین سالگرد ظهور حضرت مهدی(علیه السلام)-تعطیل