محمد صادقمحمد صادق، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

...مادرانه هایم برایت

حساسیت تربیت!

1391/12/25 10:28
نویسنده : زهرا (✿◠‿◠)
897 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی وقتها دیدم بچه هایی رو که خونواده هاشون خیلی مشارکتشون نمیدن توو کارای مختلف و حتی نظرشون و هم نمی پرسن !!!

استدلال اکثرشون هم اینه که هنوز کوچیکه !!! یا پررو میشه یا...!!!! ابرو

ولی من همیشه اعتقادم این بوده که با بچه ها باید مثل آدم بزرگا رفتار کرد! ولی در قالب بچه گونه!!!

یعنی باید بهشون احترام گذاشت....براشون ارزش قائل شد.....نباید به راحتی( و با این استدلال که بچه است)هی سرشون داد زد و یا خدایی نکرده... و بیخیال بود!!

بچه ها با اینکه کوچولو ن ولی شخصیت بزرگی دارن که نباید خدشه دار شه!!!

چرا بعضی از ماها فکر می کنیم بچه ها نمی فهمـــــن؟ابرو

(هیش وخ یادم نمیره! ما که کوچیک بودیم واسه خرید یکی از لوازم خونه که واسه هممونِ-مثل خرید مبل و...یا حتی چیزای کوچیک تر- همه باهم میرفتیم توو مغازه و میدیدیم و همه مون  هم نظر میدادیم!!

مطمئنم نظر آخر و بابا و مامان میدادن! ولی همین که مارو مشارکت میدادن خیلی حس بزرگ بودن و مفید بودن می کردیم!!!نیشخند)

شاید واسه همینه که دوس دارم با پسرمم همین برخورد شیرین و داشته باشم!

                              ***********************************

در عین این که توو خونه با زبون خودش باهاش حرف میزنم و خیلی با هم بازی می کنیم و بی نهایت باهاش کنار میام...

ولی اجازه نمیدم که این وضع منجر به لوس بازی و عادت به بی نظمی و بی مسئولیتی بشه  یا اینکه بخواد توو رووم وایسه!!

(خب البته همیشه و همیشه همیشه هم به حرفم گوش نمیده!!!! نیشخند ولی این و میذارم به پای سن کمِش و اینکه کم کم یاد میگیره!!!!تشویق

 این وسط ها هم پیش میاد که دیگه کاسه ی صبر مادری که سعی میکنه صبور باشههیپنوتیزم -واسه تربیت بچه ش- شکسته میشه و کلافه و  عصبانی  و البته بازم بعدش تموم سعی م و میکنم که یه جوری برخورد کنم که نه سیخ بسوزه نه کباب!!!!!خنثی

وای خدای من.....چقد تربیت صحیح بچه ها سخته!  چقد باید تلاش کنی و صبور باشی و اطلاعاتت و بالا ببری توو این زمینه و اینم خودش مثنوی 70 منِ!!!!!یول

 یادمه اون موقع ها که کوچیک تر بود(فک می کنم 1.5 ساله بود! یاد گرفته بود کفشش و جوراباش و خودش دراره! متوجه ش کرده بودم که دیگه این کارِ خودشِ !

 و البته خدارو شکر استقبال هم کرد و هنوزم که هنوزه وختی از بیرون میایم خودش کفشش و در میاره و جوراباشم در میار و میذاره توو کفشش و ســــــــــر جاش!!!      این وسطا هم اومد شونه خالی کنه! ابلهولی به هر ترفندی بودچشمزیر بار نرفتم!!!نیشخند)

 الانا هم هر وخ یه چیزایی رو واسه بازی میاره وسط (مثل لگو و...)  وختی خسته میشه می خواد بره سراغ چیزای دیگه ...

دیگه خودش می دونه باید اول اونارو جمع کنه! بعد بره سراغ بازی دیگه!!!

به خاطر همین هم هست که معمولا خونمون خیلی زلزله نمیاد!!!نیشخندکه همه چی وسط پخش و پلا شه!!!!(واسه این کار خیلی زحمت کشیدم و صبر کردم و هزار جور ترفند اجرا کردم!!!سبز)

ولی پیش میاد که آقا هوس کنه 3 تا کشوی لباسش و خالی کنه توو اتاقش و فکر کنه اومده استخر لباس!!!تعجبتعجب یعنی اتاق بمبارون میشه هااااا!کلافه

منم خودم و میزنم به بی خیالی دروغگو !!!

و بهش میگم خودت باید جمعشون کنی!  و لباس ها ش و همون طور گولّه شده توو کِشو میپذیرم!!!آخ

خیلی واسم جالبِ که کارای بد و خیلی زود یاد میگیرن و دیر ترک می کنن!شیطان   ولی حالا بگو یه کار خوب!!!!!!اووووووه! چقد طول میکشه تا بهش عادت کنن!!!

خب البته یه جورایی خودم دلایلش و می دونم!!!   یکیش هم بر میگرده به حساسیت ما!!!!نگران

                        *************************************

ورّاجی نوشت: چقد دلم می خواست بیشتر راجع به این موضوع بنویسم و اطلاعات خوبی ازتون بگیرم!

ولی وقت ندارم!!!دم عیدِ و سرم شلوغ شده!! یه سر دارم ! هزاااااااار سوداهیپنوتیزم

اینم پسرم که با مامان میره تارا مارکت و توو خرید خونه  کمک می کنه =>  کـلـیـک

                      ****************************************

دعا نوشت : خدایا کمک کن از پس تربیت موفـّق بچه هامون بربیاییم که شرمنده ت نباشیم! خجالت

پ.ن : به دلیل عدم همکاری پسرک (کاف تحبیب!!) در امر خطیر عکس گرفتن(!)عکسی از آرشیو گذاشته شده است!!!نیشخند

                        *************************************

عیدونه نوشت :   احتمالا این آخرین پست سال 1391 باشه!

آرزوم واستون شـــــــــروع یه ســـال شــاد و پر خیر و برکتِ! ماچ

                    *************************************

آمین نوشت : انشاالله امسال کاری کنیم وقتی تقویم 93 رو باز میکنیم یه تعطیلی رسمی دیگه بهش اضافه شده باشه.
                         
   قلب اولین سالگرد ظهور حضرت مهدی(علیه السلام)-تعطیل قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (83)

فریبا
23 اسفند 91 2:11
معلومه خیلی درگیر کار عیدی زهرا جون...
داشتم میومدم بپرسم کجایی که دیدم آپ کردی..
برم بخونمت


فدا مدا....جیگـــر طلا!
فریبا
23 اسفند 91 2:12
عزیزم کاملا حق با توئه.. بچه ها اتفاقا خیلی زیاد می فهمن و باید حس کنن که بهشون بها داده میشه.. اما طبق معمول همه ی امور دیگه، توی این کار هم نباید زیاده روی کرد...
دوستت دارم مامان روشنفکر


دقیقا همین طوره فریبای خوبم...
خیرالامور اوسطها...........بهترین کارها میانه روی ست!
عاشقتم خوش ذوق
ستایش مهربون ❀ستایش خوش زبون
23 اسفند 91 8:19
سلام زهرا جون
مطالبت خیلی مفید بودش ممنون به قول شما کی گفتی پبچه ها نمی فهمن خیلی هم خوب می فهمند بهتر از ما ها ستایش من با ناراحتی من ناراحت میشه و زود بغضش میگیره برای بچه دوساله این درک و فهم خیلییلیلیلی بزرررگه


قوربون ستایش مهربونمممممم
ستایش
23 اسفند 91 9:32
سلام عزیز دلم خوبی


ممنون خوش تیپ خانوم!
ستایش
23 اسفند 91 9:34
عزیزم آدرسم قبلیم اشتباهست عزیزم این بالایی درسته


متوجه شدم عزیزم...
ممنون
مامان شايان
23 اسفند 91 10:12
سلام
من هميشه از سركار به وب محمدصادق سر ميزنم. نمي دونم چه حسي نسبت به محمدصادق دارم كه وقتي عكساشو مي بينم به ياد شايان مي افتم و دلم حسابي هواشو مي كنه. يه جورايي محمدصادق رو مثل پسر خودم مي بينم. بوووووووووس.
آآآآآآآآآآي گفتي تربيت كودك، عذاب وجدان گرفتم من كه اصلا وقت ندارم نه بهش آموزش بدم نه تربيتش كنم خدا پرستارشو براش نگه داره.


عزیزممممم...
درکت کردم!منم یه وختایی با دیدم بعضیا یاد محمد صادق خودم میفتم!!!
قوربون شایان کوچولو که الان دیگه مردی داره میشه واسه خودش
امیدوارم پرستارش لااقل یه کمی از جای خالیت و واسش پر کنه!
ببوسش ناز پسرو
سوده مامان ماهان
23 اسفند 91 18:42
سلام.چه مامان مهربوني سعي وتلاشت ستودنيه منم سعي ميكنم ولي واقعا"يه جاهايي حسابي كم ميارم.خيلي خوبه كه به بچه تو خونه بها داده بشه با بچه هاي الانم كه حسابي همه چيز رو ميفهمن.خدا همه بجه ها رو براي پدر مادرهاشون حفظ كنه.
براي محمد صادق


منم یه وختایی کم میارم...
اونم به خاطر دست تنها بودن و وابستگیِ زیاد محمد صادق به منِ!!!
مامان روژِینا
24 اسفند 91 0:03
چه عجب یه بار من زود اومدم
بابا زهرا جو ن تو که ماشاا... تربیتت حرف نداره من همیشه می گم خدا کنه بتونم مثل تو این همه برای روژینا وقت بزارم به نظرم همه کارات به جاست به هر حال خواهر ما حالا حالا ها برای تربیت دخملمون به کمکتون نیاز داریم خیلی خوشحالم که یه دوست مثل تو دارم هزاااااااااااااارتا بوووووووووووووسالبته 999 تاش برای محمد صادقه هاااا به خودت نگیری


عجب به جمالت!!!
خوش اومدی
*******************
وای دختر....تو نمی دونی من خجالتی ام.....هی ازم تعریف می کنییییی؟!!!
نظر لطفتِ!
تو که مامان نمونه ای!
********************
بهــــــــــــــــــــــــار؟؟؟؟
ینی واقعا دلت اومد با من این کارو بکنیییی؟
احساسات من و به بازی نگیـــــــــــر!
یاس
24 اسفند 91 1:16
ای جون دلم.عزیزمه.قربونش برم با اون قدش که داشت تلاش میکرد وسایلها رو بذاره اون بالا.نفسه.منکه با پارسا میرم باید دنبالش بدو ام و سر آخر همه چیز تویه سبد ما سر در میاره.خودش باید سبد رو حرکت بده و همش میخوریم اینور و اونور.ماجرایی داریم ما.هر بار میگم دیگه نمیارمش ولی باز توبه نمیکنم.منم عین تو دوست دارم که باشه و با همه چیز کنار بیاد.ولی انگار من دارم کنار میام.
من عین تو موفق نبودم زهرا جونم.اون داره منو تربیت میکنه.


وای خدا.....مردم از خنده!!!
یاسی تجسم کردم توو ذهنم اون جریانارو!!!!
مام کم ازین جریانا نداشتیم......تا آقا بخواد یاد بگیره!!!
از اول این جوری نبوداااا!باید میدیدی! همش بغلش می کردم به چیزی دست نزنه!!!
کم کم که بهش مسئولیت دادم خودش پذیرفت که نباید از رو لج بازی بریزه به هم!!!
احســـــــاس مسـئـــــــــــولیــــــــــــت!!!
آچ مَزِش کردم!!! قلقش دستم اومد!!!
مائده
24 اسفند 91 1:56
سلام گلم.خیلی از نوشتت حال کردم همیشه دوست داشتم بدونم با پسرت چطوری رفتار میکنی واقعا درست تربیت کردن سخته چقدر صبوری میخواد!!!تا حالا شده از کوره در بری یا واسش قاطی کنی؟


از کوره که در رفتـــم!!!
قاطی ام کردم!!!!
ولی کــــــم!
سعی می کنم بیشتر باهاش مــدارا کنم!!
این جوری واسه اعصاب هر دومون بهتره!!!
دیگه این که اگه هی قاط بزنم که واسش عادی میشه!
دیگه حساب نمیبره!!!
مام پارسا
24 اسفند 91 9:09
سلاااااااااااااااااااااام زهرا جونم...خوبی عزیز دلم؟
زهرایی خیلی خیلی خیلی ازت ممنونم که وقتی حالم بد بود خبرمو گرفتی؟
خدا رو شکر الان بهترم
تو چطوری؟ دندونت بهتر شده؟؟؟؟؟؟؟؟


سلام به روی ماهت...
خدارو شکر که بهتری
منم بهترم
مام پارسا
24 اسفند 91 9:10
ایشالله که دندونت خوب خوب بشه...دندون درد خیلی آدمو بی تحمل و بی حوصله می کنه


آره...
مخصوصا که دست تنها باشی!
البته دیگه خودم و به این وضع وفق دادم!!!
مام پارسا
24 اسفند 91 9:10
آففففففففففففففففففففففففرین به جیگرم که انقدر کارهاشو خوب انجام میده


مام پارسا
24 اسفند 91 9:11
آفففففففففففففففففرین به زهرایی خودم که انقدر روی تربیت گل پسری حساسه و وقت میذاره


تو که بی نظیریییییی
مام پارسا
24 اسفند 91 9:12
واقعاً خیلی خیلی سخته تربیت بچه...خدا ایشالله به هممون کمک کنه تا بچه هامون رو به بهترین نحو ممکن تربیت کنیم و راه درست زندگی کردن رو بهشون یاد بدیم


الهی آمـــــین
مام پارسا
24 اسفند 91 9:13
زهرا جونم عیدتون پیشاپیش مبارررررررررررررررررررررررک
ایشالله سال خوش و خرم و پر بار و پر برکتی در انتظارتون باشه
جیگرمو ببوس
خیییییییییییلی دوستتون دارم


همین طور شمــــــــا...
دوستون دارم
مام پارسا
24 اسفند 91 10:19
راستی زهرایی در مورد نظر خواستن از بچه ...من هم همیشه همیشه از پارسا برای بیشتر چیزها مخصوصاً وسایل خودش نظر می خوام
حتی یادمه 6 یا 7 ماه پیش با پارسا رفته بودم کفش فروشی تا براش کفش بخرم بعد از انتخاب مدل بهش گفتم کدوم رنگشو بیشتر دوست داری...فروشنده با تعجب نگام کرد و گفت از بچه انقدری می پرسیدی کدومو بگیرم...این چی حالیش میشه...جنسو که تشخیص نمیده خوبه یا بد..من در جوابش گفتم منم نگفتم جنسو انتخاب کنه...خودم جنسی که فکر کردم خوبه رو بر داشتم ولی رنگش رو باید خودش انتخاب کنه تا به دلش بشینه...بماند که قیافه فروشنده تا آخر خرید طوری بود که انگار داشت تو دلش می گفت: زنه رو ببین ،مگه آدم به بچه رو میده
ولی من کار خودمو کردم و باز هم می کنم
خیلی خیلی هم باهات موافقم توی این زمینه


آفــــــــــــرین...
دیدی گفتم تو خودت استادی....
کارت عالی بود!
دیدی؟
میگم هنوز واسه بعضیا عجیبه!!!!
جل الخالق!!!
مام پارسا
24 اسفند 91 10:21
ای جون دلم...عززززززززززززیزم که داره به مامانی کمک می کنه...آفرین به پسر نازم


عاقشتــــــــم
فهیمه مامان سینا
24 اسفند 91 11:09
زهرا میدونی خواهرم که چند وقت پیش اومده بودن خونمون بهم میگفت بذار وسایل بازیایی رو که ریخته خودش جمع کنه و به سینا میگفت خاله بیا اینارو با هم جمع کنیم...میگفت بهش یاد بده خودش جمع کنه....
نمیدونم چرا دلم یه جوری میشه که خودش جمع کنه انگاری دلم واسش بسوزه اونجوری ها...
چه خوبه که بهش یاد دادی
و چه قدر خوبه که صبوری
خصوصی


هی وای مـــــــــن!
بیچاره میشیاااااااا!
وختی بزرگتر بشه و عادت کنه که مامان وسایلم و جمع میکنه دیگه کارت زاره!!!
چون اون موقع به این راحتی قبول نمی کنه که خودش جمع کنه!!!
یا باید تا آخر کاراش و بکنی(!) یا ام کلللی با هم کل کلتون میشه!!!
بذا جمع کنه دختر....دلت نسوزه!
قوربون دل مهربونت که اینقد لطیفه!
خصوصیت و دیدم!!
خصوصی منم خیلی خوشحال کننده نیس فهیمه!!
مامان محمد
24 اسفند 91 11:46
سلام زهراجون...خوبی عزیزم؟بهتر شدی آبجی؟دندون دردت خوب شد؟


از احوال پرسی های شما بهترم...
الحمدللا...

ممنون که به یادمی!
مامان محمد
24 اسفند 91 11:51
میگمااااااااااااااااااااا...زهراجون، واقعا تربیت صحیح بچه ها خییییییییییییییییلی سخته...من یکی که تو تربیت بچه ها خیلی سختگیری میکنم...البته از نوع با حوصله بودنم...حتی گاهی همسری از این کارم شاکی میشه که چرا اینقدر اهمیت میدی و خودتو خسته میکنی ولی من همیشه نظرم همونیه که تو گفتی(نظر بچه هارو باید تو هر کاری بخوایم)...


ای ول به دوست خوبم
آفـــــــرین مامان با حوصله...
تو یکی رو که خوب می تونم تصور کنم چجوری هستی!!!
نمی دونم چرا؟ می تونم تصور کنم دیگه!!
من میگم که این دوتا داداش خیلی شانس آوردن!(قابل توجه زهرا!!!)
ماشاللا خانوماشون یکی از یکی بهتر!(سازمان تبلیغات 2 جاری!!!!)

دوستون دارم


مامان محمد
24 اسفند 91 11:52
البته نباید منطق رو تو تربیت بچه ها فراموش کنیم...برای هر کاری باید با منطق پیش بریم...


دقیــــــــــــــــــــــــــــــقاً
مامان محمد
24 اسفند 91 11:53
الهی خاله فدات که تو هر کاری به مامانی کمک میکنی...مخصوصا تو خرید از فروشگاه...
الهیییییییییییییییییییییییییییی دورت بگردم خاله....


زنده باشی عزیزممممم
مامان محمد
24 اسفند 91 11:56
زهراجون پیشاپیش سال جدیدو بهت تبریک میگم...انشالله سالی پر از شادی و صد البته سلامتی و نشاط داشته باشی...این تنها آرزوییه که برای بهترین دوستم و خونواده ش دارم...خییییییییییییییییییییلی دوستتون دارم...


عید شمام مبارک عزیز دلم
ممنون از آرزوی قشنگت
مادر کوثر
24 اسفند 91 17:52


سلااااااااااااام مامانی جون استاد تعلیم و تربیت

عالی نوشتی و بسی بهره بردیم

امیدوارم بهترین روزها و لحظات در سال جدید منتظرتون باشه

دوستتون دارم


ما که پیش شما لنگ میندازیم آبجـــــــــــــــــــی!!
مادر کوثر
24 اسفند 91 17:53
چندیییییییییییییییییین بار اومدم و اینجا رو باز کردم

اما تا میخواستم نظر بذارم کاری پیش میومد و نمیشد

دیگه امروز عزمم رو جزم کردم که حتما بیام پیشتون

مرسی از حضور و نظرات خوشگلت

منم آخرین پست امسال رو با مشقت فراواااااااااان گذاشتم

خصوصی هم یه سر بزن


دیدم پستتو
چه پستی ام شد....
دمت گـــــــــرم!
از خصوصی هم ممنون!
مــآمــآنــے
24 اسفند 91 18:06
بلی بلی
تربیت کودک چیزیه که من از همین الان می ترسم ازش
می ترسم نتونم اونجور که باید تربیتش کنم

من هیچ وقت فکر نمیکنم بچه ها نمیفهمن
خیلی هم بیشتر از ما و زودتر از ما قضیه رو میگیرن....

و اما پسری رو از طرف من ببوس
تو اون عکسه خیلی خوردنی شده
ماشالله


من مطمئنم که تو یه مامانی خوب و با حوصله ای توو تربیت کوچولوت!
فهیمه مامان سینا
24 اسفند 91 18:45
عزیزم خصوصی



چه حیـــــــــــــــف!
مامی امیرین
24 اسفند 91 21:46
وووووووووووییییییییی حرف دلم و زدی!
تربیت بچه خیلی سخته ..خیلی سخت تر از سخت.
اگه یه مشکل کوچیک تو تربیتشون ببینم سریع تو خودم دنبال این اشتباه میگردم و وقتی باهاشون تند برخورد میکنم مخصوصا با بزرگ بعد قلبم میشکنه که هیچی خورد میشهولی چه باید کرد.گاهی باید آرام بود و گاهی با خشونت.
خدا کمکمون کنه که از عهده این مسئولیت خوب بر بیام.
البته که معلومه شما مامان مهربون و همه چی دونی هستی

وای سمیرا می بینی چقد سخته!!!؟
منم هر وخ می بینم محمد صادق داره کارای عجیب غریب و ... می کنه زودی میگردم توو کارام که چطور بودم!!!

محمد صادق خان به موقع اش خشونت ما را نیز دیده است!!!
منم عصبانی میشم ولی بیشتر سعیم اینه که با هم مدارا کنیم!!!
بیشتر جواب داده!

با این اوضاع....یه بار که عصبانی میشم زود از کارش پشیمون میشه و خودش زود میاد و عذر خواهی می کنه!!!
انتظار این برخورد و ازم نداره!!!
مامی امیرین
24 اسفند 91 21:47
فیلمشم دیدم ..ماشالا مرد شده دیگه!
خانمی آپلود فیلمم مثل عکس راحت یا نه؟!!!


آره عزیزم...
میام پیشت میگم...
منتظر دیدن فیلم های خوشگل پسرای ماهت هستم!
مامی امیرین
24 اسفند 91 21:48
راستی یادم رفت.سال خوب و خوشی رو برای خودت و خوانودت دارم عزیزم.


منم همین طور
مامان حسناسادات
25 اسفند 91 0:12
با حرفات کاملا موافقم.
از کوچیکی باید به بچه بها داد تا بعدا آدم بزرگی تو جامعه بشه...
خصوصی داری خانومی


مامان حسناسادات
25 اسفند 91 0:13
عیدتون هم پیشاپیش مبارک
مامان علی اکبر
25 اسفند 91 3:20
سلام زهرا جون
چه کار خوبی کردی که به بهش یاد دادی که وسایلی رو که خودش میاره رو خودشم جمع کنه.
آفرین بهت که اینقدر صبوری و درست تربیت میکنی.
انشاالله سال خوبی داشته باشی.



شمـــــــــــام بی نظیری
مامان علی اکبر
25 اسفند 91 3:21
انشاالله امسال کاری کنیم وقتی تقویم 93 رو باز میکنیم یه تعطیلی رسمی دیگه بهش اضافه شده باشه.
اولین سالگرد ظهور حضرت مهدی(علیه السلام)-تعطیل


ان شــــــــــــــــــــاللا
مامان نازنينها
25 اسفند 91 9:53
موفق باشي دوستم و اين روزهاي آخر سال براتون به خوبي و خوشي بگذره انشاا٠٠٠ ٠ چقدر خوشم مياد از اين سيستم تربيت شماواقعاً تبريك مي گم ٠ ببوس گل پسر ٠
درضمن ممنون كه تشويقم مي كنيد


عزیـــزمی
من عاشق اینم که آدمای لایق به یه جایی برسن!
و شمـــا نمونه ای دوستــــــــم!
مــآمــآنــے
25 اسفند 91 13:48
ممنون عزیزم
خیلی خیلی لطف داری

عید بیاید یزد بزی رو بهتون بدم

ما که تو عید مسافرت نمیریم و منتظر مهمونامونیم


آره
همه کامنتها اومده

وبلاگا هم دارن وبلاگ تکونی میکنن
این جا همه چی در همه


نی نی شبیه منه؟
من زشتم؟
چه جور تصورم میکردی؟!
چی دراومدم!!!

سن نی نی رو زدم که

بزی رو به راه دور ندادیم
بیا بهت میدمش

قربونت





عه! چه حیف عید نمیرین جایی! البته همین طوریه!!
منم اون سال که محمد صادقم توو دلم بود هیچ جا نرفتم!!!!

برم پیش امام رضا (ان شاللا!) خیلی به یادتم یاسمن!
آخه خیلی دلتنگی می کردی!یادمه!


خودتم که خیلی ماه بودی!!
فقط چون عکسه 3در 4 بود خیلی معلوم نبود!!!
(ما عکس می خواییم یاللا!!!)

جوجوتم که آره....کپی خودت بود!!!
مام پارسا
25 اسفند 91 14:56
قرررررررررررررررربونت برم زهرا جونم ...از بس خودت خوب و ماه و مهربون و دوست داشتنی هستی همه رو خوب می بینی
مرسی از تعریفت دوست جونم
دعای آخر پستت خیلی قشنگه...الهی آمیــــــــن







مام پارسا
26 اسفند 91 15:27
خانومی تلگرافتو چک کن


زهرا جون هر کاری می کنم قبول نمی کنه!!!
مطمئنی درست دادی!؟؟



الان اون قبلی رو دادم وارد شد!!!
مامان محمد
27 اسفند 91 22:00
سلام زهرایی...خییییییییییییییلی ماهی...خییییییییییلی خانومی..
خیییییییییییلی خییییییییییلی دوستت دارم...
در مورد اون قضیه هم تو اولین فرصت و بهترینشو برات میفرستم عزیزم...


قوربونت برم فرشته ی خوبم...
از خوبی خودته!
ممنون...
منتظرماااااا
مام پارسا
27 اسفند 91 23:30
جداً با قبلی وارد شدی؟؟؟؟؟؟...امروز چی؟ بازم با قبلی اومدی؟..بیزحمت چند بار امتحان کن تا مطمئن بشم با قبلی دیگه وارد نمیشه


دیروز آره....
ولی الان نه!
درسته!تغییر کرد!
مام پارسا
27 اسفند 91 23:30
دومستون دالیم


مام پارسا
27 اسفند 91 23:59
زهرا جونم شرمنده ایمیلتو یادم رفت
میشه بفرستی برام


آره!
حتمــــــا!
مام پارسا
28 اسفند 91 2:24
خانومی با اجازه دعای آخر پستت رو نوشتم تو وب پارسایی


به به!
چه دعایی بهتر ازین!
مام پارسا
28 اسفند 91 2:25
دیگه داریم روزهای آخر سال 91 رو پشت سر می گذاریم
ایشالله سال 92 سال خوب و خوش و پربرکتی براتون باشه و بهترینها نصیبتون بشه
با آخرین پست سال 91 بروزیم



سال خوبی داشته باشی
مام پارسا
28 اسفند 91 10:10
خانومی هر کاری می کنم yahoo برام باز نمیشه.تا بعداً باز امتحان کنم..قربونت برم مهربونم
مام پارسا
28 اسفند 91 12:31
خانومی با کامپیوتر که آخر موفق نشدم ولی الان با گوشیم فرستادم...نمی دونم رسید یا نه فقط بیزحمت خبرم کن که به دستت رسید یا نه
مام پارسا
28 اسفند 91 12:32
ممنون که این همه به ما محبت داری ...خیلی گلی
نیلوفر
29 اسفند 91 0:49
______¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤---------------¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤-------¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ___¤¤¤¤¤----------------------¤¤¤-¤¤¤-----------------------¤¤¤ __¤¤¤¤¤--------------سلامی به گرمی خورشید---------------¤¤¤ _ ¤¤¤--¤¤¤------------------------------------------------------------¤¤¤ ¤¤¤------------------------------------------------------------------------¤¤¤ ¤¤¤--در سراشیبی که نامش زندکیست------------------------------¤¤¤ ¤¤¤------باهمه بیگانگیها میروم------------------------------------------¤¤¤ ¤¤¤----------در سکوت سرد غمگین زمان------------------------------¤¤¤ ¤¤¤--------------بی هدف بی یار و تنها میروم------------------------¤¤¤ _¤¤¤----------------در سراشیبی که نامش زندگیست------------¤¤¤ __¤¤¤------------------می روم شاید که در دشت بزرگ--------¤¤¤ ____¤¤¤-------------------باز یابم آنچه را گم کرده ام--------¤¤¤ ______¤¤¤------------------موفق باشی-----------------¤¤¤ _________¤¤¤------پیشاپیش نوروز---------¤¤¤ ____________¤¤¤¤¤¤--مبارک باد--¤¤¤¤¤¤ _____________¤¤¤--------------------------¤¤¤ ________________¤¤¤-------بای-----¤¤¤
شقایق مامان آرشا
29 اسفند 91 12:15
دنیا را برایتان شاد شاد و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزومندم هر روزتان نوروز
ستایش مهربون ❀ستایش خوش زبون
29 اسفند 91 13:30
بــــــــهار ثانــــیه ثانــــــیه از راه میـــــــرســد، و اینجـــــا کسیســـت که به انـــدازه تـــمام شـــکوفه هــای بهـــاری دوســــتت دارد. پیشاپیش سال نو مبارک . . . آرزومند آرزوهای قشنگت: مامان ستایش
فریبا
30 اسفند 91 2:55
عزیزم شاید فعلا نتونم بیام دیدنت.. خواستم بیام از دور روی ماهتو ببوسم و تبریک بگم... ایشالا که سال خوبی داشته باشی... برای خودتو خانواده ت سلامتی و خیر و برکت آرزو می کنم... دوستت دارم
مامان طه
30 اسفند 91 20:05
سلاممممممم زهراجونم عیدت مبارک بیا بروزم
مامان آریام
1 فروردین 92 3:17
سال نو مبارک. بهترینهای دنیا رو براتون آرزو میکنم. شاد و سلامت و خوشبخت باشید
مبینا گلی
1 فروردین 92 7:35
تربیت فرزندخیییییییلی سخته.. خیییییلی جاها کم میارم ولی بازم از خداوند صبر میخوام وهمیشه دعام اینه فرزندی صالح تربیت کنم ای جوووونم ببین باچه زحمتی وسایلو از توسبد برمیداره سال نو هم مبارک مسافرت خوش بگذره
مامی امیرین
1 فروردین 92 8:57
اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می آورد.پس نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند. .
زری مامان مهدیار
4 فروردین 92 19:02
بر سر سفره ی احساس اگر جایی بود، سخن ساده ی تبریک را جا بدهید. سین هشتم، سخن ساده ی تبریک من است. جا سر سفره اگر نیست به دلها بدهید. نوروز پیروز.
مامان ابوالفضلم
5 فروردین 92 1:06
سلام به روی ماه مامانی . گل پسر .عیدتون مبارک انشاالله سال پر خیروبرکتی داشته باشید.دوستتون دارم.
الیسا
7 فروردین 92 3:03
در مسیر دورانی، مبداء منحصر به یک نقطه نیست تحویل سال جریانی است مستمر عید، عزم الی احسن الحال ماست مبارکتان باشد
مامان طه
8 فروردین 92 12:38
سلام زهرزاجونم بیا بروزما
عمه زهرا
8 فروردین 92 23:54
سلام سال نو مبارک سال خوبی داشته باشید من از شما دعوت میکنم به وبلاگمون سر بزنید خوش حال میشم من شما رو لینک کردم اگه شما هم افتخار دادید منو بلینکید اینم واسه محمد صادق عزیز
مامان امیرمحمد
10 فروردین 92 9:07
دستان پرنوازش بهار ، طبیعت خفته را از خواب بیدار می سازد و زمین و درخت رازهای رنگارنگ و عطرآگین خویش را نثار نگاه ما می کنند. در سال جدید سلامتی ، سبزی ، شادی و دنیا دنیا خوشبختی برای شما و خانواده عزیزتان از خداوند بزرگ آرزومندیم. مامانی و امیرمحمد
مــآمــآنــے
10 فروردین 92 13:11
سلام عزیزم خوبی؟ سال نو مبارک سال خوبی داشته باشی کجایی؟ چرا خبری ازت نیست؟ پست جدید نمی زاری؟
مامانی درسا
11 فروردین 92 3:20
عزیزم زهرا و محمد صادق خداوندا دوستانی دارم که در اعماق قلبم جاى دارند؛ آنان شایسته محبتند و یادشان مایه ى آرامش جان، در این ایام آغازین سال جدید عزت و غرور شان التیام و اعتلا و سلامت و شاد بدارشان. سال نو مبارک
مامان طه
12 فروردین 92 11:54
سلام زهرایییییییی بروزم
مبینا گلی
12 فروردین 92 18:14
سلام عزیزم سال نو مبارک مسافرت خوش میگذرهزیارت قبول گلم....کاش من هم در تربیت دخملم ارامش تورو داشتم
سمیرا مامان اهورا
17 فروردین 92 1:00
زهرا جون کجایییییییییییییییییییییییی عزیزم؟؟؟؟ دلمون براتون تنگ شده بابا بیا دیگه دوستم
مامی امیرین
17 فروردین 92 11:00
عزیزم سال نوت مبارک. مثل اینکه حسابی داری خوش میگذرونی که پیدات نیست! امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشین.
نیلوفر
17 فروردین 92 15:44
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ ▒▒▒▒▓▒▒▓▒▒▒▒ ▒▒▒▒▓▒▒▓▒▒▒▒ ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ ▒▓▒▒▒▒▒▒▒▒▓▒ ▒▒▓▓▓▓▓▓▓▓▒▒ ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒سلااااااااااااااااااااممممممممم سال نو مبارک مااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا اپییییییییییییییییییییییییییییییییییییییم
مبینا گلی
17 فروردین 92 17:51
سلام عزیزم رسیدن بخیر خییییییییییییلی دلم براتون تنگ شده
مبینا گلی
17 فروردین 92 17:54
مبینا گلی
17 فروردین 92 22:36
اگرچه خودم هنو آپ نکردم در سال جدید ولی بیصبرانه منتظر پست جدیدتم
مامان سيد محمد سپهر
18 فروردین 92 8:40
سلام عزيز دلم ممنون كه به ما سر زدين عيد شما هم مبارك.راستي عكس گل پسري برنده شد بازم فرصت هست راي بدم اگه هست بگوممنون
مبینا گلی
18 فروردین 92 12:01
نبینم بیحوصله باشی گلکم


تو یکی که دیگه شرمنده م کردی!
دلم واست تنگ شده ....
مامان سيد محمد سپهر
18 فروردین 92 12:03
ممنون عزيز دلم انشاء الله قسمت شما هم بشه انشاء الله كه هميشه خوب باشين راستي چرا ما با هم لينك نيستيم ؟نكنه بوديم پاك شده ؟اگه دوست داري لينك بشيم چون احساس مي كنم با هم همزبونيم.
زینب السادات(مامان تسنیم)
19 فروردین 92 0:46
نیستی مامانی؟؟؟ خوبی؟؟؟؟ عیدت مبارک
مامان سيد محمد سپهر
19 فروردین 92 9:04
سلام خانومي ممنون از لطفت اين طوري بهتره بيشتر باهم صحبت مي كنيم
مامان نازننيها
19 فروردین 92 9:50
سلام دوست جون ٠ من فكر كنم سال نو رو تبريك گفتم ها نگفتم ؟؟؟بهرحال سال نو مبارك و ايام به كام ٠
سمیرا مامان اهورا
19 فروردین 92 12:55
سلام زهراجونی همیشه به مسافرت و خوش گذرونی ایشاا... ببخ من چیکار میکنه؟؟؟چرا بروز نمیکنی بابا عکس بذار از پسملیمون دیگههههههههههههه بیا خصوصی
آشنا
19 فروردین 92 15:43
سلام زهرا بانو. سال نو مبارک. من یه معذرت خواهی بدهکارم واسه اونی که قرار بود در مورد وبلاگم بنویسم و ننوشتم. آیکون شرمندگی توام با نیشخند. محمدصادق خودتون رو بوس کن.
مام پارسا
21 فروردین 92 17:32
راستی خانومی ایمیلم به دستت رسید؟؟؟؟...آخه با موبایل فرستاده بودم واسه همین زیاد مطمئن نیستم که رسیده باشه


آره عزیزم...
همون موقع دیدم!
بهت خبر نداده بودم؟؟؟
عهههه!
سرم شلوغ بوده لابد یادم رفته!
مرسی!
عالی بودن!
سارهــــــــ .✿
21 فروردین 92 23:29
واقعا .... انشاالله خدا ما رو در تربیت این امانت های الهی موفق کنه که واقعا سخته....

سال نو مبارک باشه بهتون


ممنون عزیزم
هما
7 اردیبهشت 92 11:56
نوشته خیلی مفیدی بود.واقعا محترم شمردن شخصیت بچه ها نباید فراموش بشه.
ممنون
به من هم سری بزن


آره...خیلی مهمه!
خدا کنه موفق باشیم