داغه داغه ! ب پپپپا نسوزی!
سلام دوستای خوبم...
روزای قشنگ پاییزیتون به خوشی!
ممنون بابت نظرای قشنگتون توو پست تولد!
یه مدت نه انگیزه داشتم!نه سوژه ی مورد نظر و پیدا کرده بودم!
فعلا با این پست کوتاه و داغ مارو همراهی بفرمایید!
پ.ن 1: فقط داغه دغه دوستان(!) نسوزین!
پ.ن 2: بابت رمزی کردن پست پیش احساس می کنم که واسه خیلیا سوال برانگیز و احیانا سوئ تفاهمی شده!
منظورم ازین کار عمرا و عمرا زیاد کردن کامنت ها نبوده!
یا فکر کنین به زور می خوام کسی کامنت بذاره!نه!
چون اگه کسی دوس نداشته باشه حتی رمز و هم نمی خواد!چون واسش مهم نیست!
من فقط و فقط دلم واسه دوستای خاموشم تنگ شده بود و حتی واااااقعا دوستای خاموشی داشتم که روشن شدن و من نمی دونستم میان خونمون ! و حالا از آشناییشون خوشحالم!
به همه ی دوستای روشن و خاموشم سلـااااااااااا م !
بفرمایید توو خواهش می کنم...
یه مدته که حوصله ی نوشتن نداشتم...
حالا با یه اتفاق داغ اومدم پیشتون!
چند دقیقه قبل...
محمد صادقم روو تختمون دراز کشیده و عجب(!)آروم بود!!!
اومدم بالا سرش و فیس توو فیس هم شدیم!!!
نزدیک......نزدیک....نزدیکتر.........
چشم توو چشم... که یهو....
م.ص: e ! مامان! م م.صاقته(*)!!!!! چش مامان! e! !e!! ایجاست!!!!
اینقد ذوق کرده بووووووود! که نمی دونین! یه کشف جدید بود توو زندگیه ی 2 ساله ش!!!!
پی نوشت (*) : البته الانا یاد گرفته می گه: م.م صااااااااااادق! اونم وقتی که داره اسمش و می نویسه!!!
سعی می کنم ایندفعه که اسمش و نوشت عکسش و بگیرم و واستون بذارم!!!
نمی دونین بچم چه خوش خط هم هست(!!!!!)