محمد صادقمحمد صادق، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

...مادرانه هایم برایت

خداحافظ پاییــــــــــــــــــــــــــــــــــز !

1391/8/19 7:42
نویسنده : زهرا (✿◠‿◠)
2,052 بازدید
اشتراک گذاری

 

                            خیزیر و خز آرید که هنگام خزان است........

 

 

سلام به همه ی دوستای خوبم!!!

ما بالاخره به دیار گرما بر گشتیم و شما رو با برگهای زیبای پاییزی تنها گذاشتیم!!! 

به پست پر عکسمون خوش اومدین!!

اینجا.............ارومیه.................یه وقت پاییز!!!!!

 

 

 

 

 

 

اینجا باغ توت بود!

خیلی باغ قشنگیه! (اگه یه سفر رفتین ارومیه حتما اونجا برین!!!)

 

 

 

 

محمد صادقمون اون روز عصاب مصاب نداشت و خیلی همکاری نکرد!!!

وفقط این سوویچ بود که نهایتا آرومش می کرد!!!

 این هم مدل در خواست آقا واسه گرفتن سوویچ(!!!)

عومممممممممممممممممممممممم!

مامااااااااااااااااااااااااااان !    سوچیچ میدییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟!!

دل مام ترد تر از برگای پاییییییییییییییییییز!!!

و قیافه ی مظلومانه ی  محمد صادقمون!  که مزید بر علت میشد!!

و ما:   بیا عزیزمممممممممم!

 

 

ببینین چقد قشنگـــــــــــــــــــــــــه.......

 

 

 

اون روز انصافا هوا سرد بود!!

اشتبایی کردم گفتم یه دییییییقه(!) بریم این پارکه! قشنگه!!!

مگه دیگه ول میکرد اینجارو.............

 

خدارو شکر لباس همرام آورده بودم!!! 

 

 

این مدت اونجا کنار مامانینا خییییلی خوش گذشت!

دیگه باید بر می گشتیم...

خدا حافظ پاییز زیبای هزار رنگ.................

بله!

دریاچه ی ارومیه است!

اینام برف نیست!  نمـــــــــــــــــکه !!!

 

 

و تـــــــــــــــــهـــــــــــــــــران............. به وقت عید غدیر..................!

 

 

و همسری ه عزیزم توو این روز خوب یه پیتزا رسپینای خوشمـــــــــــــــــزه ما رو مهمون کرد!!!

 

 

فرداش یه ناهار خوشمزه پختم و  راه افتادیم سمت  سد کرج!!!

فندقی اولاش خوابالوگا بود.... 

 

اونجا که دیگه واااااااااقعا ســـــــــــــــــرد بود! آی چسبیـــــــــــــــــد!!!

 

 

 

 

 

بقیه ی مسیر خودمون و ماشین سوار قطار شدیم .................به سمت بندر!!! 

 

 

اینجا  بنـــــــــــــــــدر عبـــــــــــــــــاس........................ به وقت تابستـــــــــــــــــان!!!

 

پ.ن ١: در پی عزم جزم اینجانب! محمد صادق عزیزم امروز دومین روز بدون شیشه رو تجربه میکنه!

خدا رو شکر پذیرای طرحم بود!

قصد دارم دیگه از پوشک هم بگیرمش!!!

     یکی بیاد هولم بـــــــــــــــــده!!!

پ.ن ٢ : دوستای گلم شرمنده!  کامنتا بلند بالا شده و وقت من کم!!

کامنتای پست قبل و بی جواب تایید میکنم!!! 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (32)

مامانی
19 آبان 91 8:50
رسیدن بخیر زهراییییییییییییییییی

امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه
دوستون دارم

دریاچه ناراحتم کرد

خدا لعنت کنه باعث و بانیشو


حالا شما خون خودتو کثیف نکن!!!!!
مهناز
19 آبان 91 9:55
خوش اومدی عزیزم
خوبی؟
محمد صادق خوبه؟؟
عکسا خیلی قشنگ بود!
باید یه برنامه بریزم سفر بعدی بریم ارومیه!
تا حالا نرفتم اونجا!


قربون محبتت!
آره ان شاللا .... برو....خیلی قشنگه!!!
زری مامان مهدیار
19 آبان 91 10:27
زهرا جون یعنی عاشقتم با این سفرنامه نوشتنت
ایشالا همیشه به سفر و گردش


واقعــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا؟؟؟؟؟
خدارو شکر...
زینب السادات(مامان تسنیم)
19 آبان 91 12:47
گل پسر معلومه حسابی خوش گذشته ها
تهران اومده بودی میگفتی دعوتتون کنیم منزل؟
سیب ارومیه خوشمزه بود که رفتی توش؟
خصوصی داری خاله زهرا


قربون مهمون نوازیت گلم...

مامانی
19 آبان 91 12:56
وا زهرا چرا اینطوری حرف زدی؟


وای خااااااااااااااااااااک و چوووووووووووووکم شده!
زهراییم ازم دلخور شده!
بمیرم الایی!

ناراحت شدی؟چرا آخه؟؟؟

من منظوری نداشتم باور کن!!

این اصطلاحه!
بازم اگه ناراحت شدی ببخش!

مامانی
19 آبان 91 22:05
فدات شم تو منو ببخش ناراحت شدم الکییییییییی

قربونت بوس بوس


قربونت!
خواهش می کنم!
مامان ابوالفضل
20 آبان 91 0:24
سلام.خوش بحالتون چه جاهای باصفایی چطور دل کندی ؟هم از خانواده هم از چنین جاهایی؟!

عکسای قشنگی گرفتی بخصوص این گل پسره که ماشالله از همه خوشگل تره.خداحفظش کنه.خیلی دوستش دارم . انشاالله موفق باشی از پوشک گرفتنو!


هیییییییی خواهررررررررررررررر!
سخته ولی چیکار کنیم!!!؟
فریبا مامان رایین
20 آبان 91 0:48
به! چقدر عکس ِ خوشمل.. دلمون تنگ شده بود دیگه... اینم برای گل پسر ِ تازه از سفر برگشته:


فدا مداااااااااااااا
فهیمه مامان سینا
20 آبان 91 0:50
رسیدن بخیر خانومی
عکسها هم قشنگ بودن
در امر پوشک گیری هم موفق باشیمنم پوشک گیری و شیر گرفتنو تقریبا تو یک زمان نه ولی به فاصله 20 روز از هم دیگه گذروندم


منم همین قصد و دارم...

این یکی یکم واسش جا بیفته نوبت بعدیه!!!
فهیمه مامان سینا
20 آبان 91 0:52
راستی رمز ندادی که
تولدانه محمد صادق هم که صفحه بعد نداره؟؟


آخ ! یادم رفت!
الان میام میدم!

مام پارسا
20 آبان 91 2:06
الللللللللللللللللللهی ...یعنی شما جنوب هیچ اثری از پاییز نمی بینید؟؟؟؟؟؟؟؟ ....چقدر بد
وای وای وای عکساشو نیگااااااااااااااااااا
چه جیگری شده تو عکسا
چقدر این پارکه خوشگله
شیطونه میگه اونجایی که تو سیب نشسته محمد صادق و سیبو با هم گاز بزنم
خاله فدای لب و لوچه آویزونت بشه....مگه با این اداهایی که شما وروجک ها در میارید ما بزرگتر ها دلمون میاد که خواسته تون رو بر آورده نکنیم
زهرا جونم دستت درد نکنه.... عکسها خییییییییییییییییییلی قشنگ شدن ...مخصوصا همون منظره ای که خودت هم گفتی ببینید چقدر قشنگه
خوشحالم که بهتون حسسسسسسسسسسسابی خوش گذشته
آخی دریاچه ی ارومیه....هنوز هم توی ساحلش بعضی جاها مثل فوم نرمه؟؟....آخه چند سال پیش که ما رفته بودیم بعضی جاهای ساحل نرم بود و وقتی پات رو روش فشار میدادی هم به خاطر بالا و پایین رفتن لذت بخش بود و هم دل آدم میریخت آخه آدم حس می کرد که زیر پاش داره خالی میشه
من پیتزاااااااااااااااااااااااااااااا
ای جااااااااااااااانم .... ببین چطوری از پنجره قطار بیرونو نیگا می کنه
خب خدا رو شکر که صحیح و سالم رسیدید بندر عباس
آفرین به این پسر با اراده که شیشه رو گذاشت کنار
خواهر در مورد پوشک : بذار رو دنده 2 ...خودم هولت میدم...اینجوری حتماً روشن میشی
خسته نباشی با این پست پر عکس و خوشگلت.....جیگملو ببوس


وای دختر چه کردی توووووووووووووووووووووو!!!

wooooooooooooooooooooooooooooooooow!

قربونت برم که این همه واسمون وقت میذاری!

نمی دونی چقد خوشحال میشم کامنتت و می بینم!

شما 2 تا جاریا گلین به خدا!!
************************************
راستی دمت گرم واسه هل دادن!
آفففففففففففرین! خوب تشخیص دادی!باطریم تموم شده!!!! هه هه هه هه
الیسا
20 آبان 91 7:13
اول می خوام بگم که یادم نرفته : عکسای پاییزی بی نظیررررر ... کیف کردم .

حالا سلام عزیزم ... رسیدن بخیر ... خوشحالم که تو این مدت بهتون خوش گذشته ... و خوشحالم از اینکه محمدصادق داره برای شیشه باهات همکاری می کنه ... امیدورام همه مراحل زندگی اش با خوشی و سلامتی و موفقیت سپری شه ...

راستی من عاشق پاییزم ...پاییزتاتون پر از خاطرات خوش رنگارنگ .

محمدصادق عزیز رو ببوس .


قربونت!
منم عااااااااااشق پاییزم!دیوونه وااااااااااار!!!!

خدارو شکر همکاریش خوب بود!!!
خدا کنه واسه پوشک گرفتنشم پسر خوبی باشه!!!
راستی! علیک السلام!
زهرا _ مامان مریم گلی
20 آبان 91 11:11
راستی یه چیزی الان یادم اومدپ کو بن بن بنش؟؟؟؟؟


بن بن بن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
فک کنم توو سفر نامه ی 1 هست جیگرم!

الان تقریبا12-15 کلمه ی فارسی رو می تونه به انگلیسی بگه!!!
مامان سانلی
20 آبان 91 13:08
سلام .رسیدن به خیر. بالاخره دل کندین.؟ایشاا... یه سفر زود دوباره پیش مامانیا به یه مناسبت خوب.
عجب عکس خوشگلی از ببخ جونم گرفتین عکس اول تو صفحه اول.اونجا کجاست پاییزش اینقدر خوشگله؟
زهرا جون از تهران رد میشدین یه بوقم برا ما میزدین چی میشد؟

یه هول گنده برای زهرا...............واقعا فکر میکنی تاثیر داره؟ چقدر من موثرم....به به.


سخت بود خواهر!!
ولی کندیم دیگهههههه!!!


اون عکس قشنگه ک خودمم عاشقشم! مسیر سد کرجه به طرف شمال!


حالا شماها هولم بدین!
هر وقت شروع کردم بهتون خبر میرم دوستم!
آخه کمکتون و می خوام!!
ستایش
20 آبان 91 14:14
خدا نگهدار پسر نازت باشه


ممنون!
مامان علی اکبر
20 آبان 91 15:28
سلام عزیزم
رسیدن به خیر
انشاالله محمد صادق واسه شیشه مامانش رو اذیت نمیکنه.
واسه گرفتن پوشک هم موفق باشی


خدارو شکر خیای پسر خوبی بود!
در حد یه روز خودش کلافه بود!طفلک!

خدا از دهنت بشنوه!
خیلی سختمه!!!
مامان کیان
20 آبان 91 18:31
واااااااااااای عکس ها محشر بود دختر!


چه خوب که خوشت اومده!
مام پارسا
20 آبان 91 19:41
سلام خانوم گل.... وای توروخدا شرمنده ام نکن...من فقط احساسمو گفتم
راستی جوابمو در مورد قسمتهای نرم ساحل که گفته بودم ندادی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خانومی بدو خصوصیتو چک کن


دشمنت شرمنده باشه!
والللا راجع به قسمتای نرم ساحل نمی دونم!

دوستان کسی می دونه؟؟؟؟
مامان طه (زهرا) بلدی؟
مامان نازنينها
20 آبان 91 20:20
منم از آشنائي با شما خوشحالم ٠ هزارماشااا٠٠٠ پسر زيبايي داريد ٠ منم اروميه رو ديدم زيباست ولي حيف به درياچه


بله - حیفـــــــــــــــــــ !
مامان امیرمحمد
21 آبان 91 7:39
عزیزم .. خیلی دلم براتون تنگ شده بود . ماشاءالله چه عکسهای خوشگلی گرفته پسر نازمون ... همیشه به دید و بازدید و مسافرت ... شاد باشید ...


ممنون گلم...
مامان شايان
21 آبان 91 8:08
سلاااام زهراخانوم
رسيدن به خير معلومه كه حسابي خوش گذشته. ايشااله هميشه خوش و خرم باشين. ماشاله محمدصادق روز به روز داره خوشكل تر و بامزه تر ميشه. عكسا هم واقعا زيبا شده. بووووووووووووس


سلام عزیزم...
آره- جاتون سبز!
پدر مادر امیر علی
21 آبان 91 16:39
سلام هنوز سکرت است ......خدمت میرسیم ...ببخشید ......منتظر باشید ....


یعنی چی سکرته؟
نکنه 2 قلو ان می خواین ذوق مرگمون کنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!

زود بیا مامانی منتظرما.....
مامان کوثری
21 آبان 91 23:05
از وبلاگ جدید نی نی مد دیدن کنید نظر بدین و عکس نی نی فشن های خودتون رو برامون بفرستین تا تو وبلاگ بگذاریم و همه از تیپ و مدل لباس هاشون لذت ببرن و استفاده کنن
http://ninimod.niniweblog.com/



ok!
میام پیشتون!
مامان طاها
23 آبان 91 0:34
چه عکسای خوشگلی
چقدر بنفش بهش میاد قوربونش برم


آره- منم خیلی خوشم میاد این لباس و تنش می کنم!!!
مامان سانلی
23 آبان 91 18:53
سلام .کاری نداشتم فقط اومدم اون عکس اولیه رو ببینم و برم


قربون نگاهت!
مامان ابوالفضل
23 آبان 91 20:39
سلام خانم گل .بفرمایید عکس تولد گل پسر...


به به!
الان میام!
مبینا گلی
26 آبان 91 7:26
سلام عزیزم.رسیدنت بخیر.......
ای جااااااانم عکساشو چقدر قشنگهزهرا نترسیدی رو مجسمه گذاشتی محمد صادق؟
خاله ناراحتیشو نبینه لب ولنچه ی اویزونشو بببرررررررررررررررمواااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییییییییییییییییییی عکسیکه از باغ توت انگاری کارت پستال زهرایییییییییی.......................بقیه عکسا از وقتی همسری اومد باز نشد برام.........ببوس غنچه ی خاله رو برام دعااااااااااااا کن


به به به به!
خاله زینب!!
خوش اومدی!
هههههههههه!
اون گوزن رو می گی؟!
نه خدارو شکر یه بار این پسر آروم بود و موند!
حالا مگه پایین میومد!!!!!!!!!!!!!!!!!!
قربونت برم...چشم....دعا گوتم....
مادر کوثر
26 آبان 91 22:44
سلام عزیزم
سفر بخیر
عکسا و نوشته ها هم خیلی عالی بودن
مرسییییییییی که ما هم شریک شادیهاتون شدیم
محمد صادق رو ببوس
متشکرم که بهمون سر زدی
بازم بیا که بروزیم


ممنون عزیزم...
الان میام اونورا!
مامان روژینا
26 آبان 91 23:53
من که برای این پست نظر گذاشته بودم پس کووووووووووش اشکال نداره دوباره می زارم اولا من فدای این گل پسر شیرین عسل بشم با این عکساش که معلومه تو مسافرت حسابییییییییییییییی کیف کرده دوما زهرا خانم سایتون سنگین شده ها چرا به دخملی من سر نمی زنی سوما من نمی دونستم شما بندر عباسی آخییییی خوش به حالت من چهار سال اونجا زندگی کردم و کلی دوست اونجا دارم اینقدر دلم تنگیدههههههههههههههه
دوستم محمد صادقم و بچلونش اساااااااااااسی


باور کن هر چی نطر بود تاییدشون کردم!
اولا: خدا نکنه گلم...
دوما:راسسسسسسس میگیییییی؟
چشم......میرسم خدمتت!
سوما: عهههههههه! شمام بندر بودین؟
چه جالب!
بله!جای خوبیه!
فقط هواش باهام سازگار نیس!
مامان آریام
28 آبان 91 12:10
سلام سلام صدتا سلام...ما اومدیم به به چه عکسهایی...چه پائیزی و از همه قشنگ تر چه گل پسری زیبایی عکسها هزار برابر شده آفرین به این پسر خوب که زود به حرف مامانش گوش میده ما هم آپ کردیم و منتظریم


رسیدیم خدمتتون!
مامان محمد
30 آبان 91 21:25
واااااااااااااااااااااای چه عکسایی...
واااااااااااای چه سیبی،البته فک کنم این تنها سیبی باشه که بشه کاملا با هسته اش خورد چون هستشه که خوششششششششششمزه ش میکنه.
ای جونم،خاله چه دل و جراتی داری که سوار این گوزن و سگه شدی اگه اشتباه نکرده باشم،خییییلی قشنگ شده عکست عزیزم.
وای چه طبیعت پاییزه قشنگی،مخصوصا عکس پسری با گلای زردی که گرفته.
ای جانم،دریاچه ارومیه،واقعا قشنگه.
خاله فک نمیکنی لب و لوچه تو آویزون میکنی ممکنه یکی از راه برسه و در آن واحد بخورتش؟وای چقدر خوشمزه بود در طول عمرم لب و لوچه به این خوشمزگی نخورده بودم،خیییییلی چسبید.
رسیدن به خیر به بندر عباس شهر خودتون خوش اومدین،خوشحالم که بهتون خوش گذشته زهراجونم.
راستی در مورد طرح شیشه شیر بهت تبریک میگم زهراجونم،دیدی گفتم تو میتونی.
و اممممما در مورد پوشک:بازم میگم زهراجون تو میتونی،خاطر جمع که میتونی.
دلم خییییییلی براتون تنگ شده،اگه دیر به دیر میام پیشت به خاطر نداشتن شارژ اینترنته عزیزم،الانم با شارژ ایرانسل و با گوشی اومدم پیشت،دلم براتون تنگ شده بود مزاحمت شدم.
دوستتون دارم به خدا.


وای شما 2 تا جاری چه می کنین!
همش منو ذوق مرگم می کنین!
فرشته ی گلم خیلی گلی!
بعد دهه ی محرم ان شاللا می خوام از پوشک بگیرمش!
خیلی غصه دارم!
خدا کنه به راحتی تموم شه!!!
مام خیلی دوست داریم!
مامی امیرحسین
1 آذر 91 21:52
زهرا جون چقدر خوبه که با پسلی را میاین من اگه بودم دم اون فواره کلی حرص میخوردم!!!


من از دور حرصشو می خوردم!!
آخه هوا سرد بود!
یه ذذذذذره شو واسه ذوقش و تجربه اش موافق بودم!ولی بیشتر نه!!!!!!