نامه به فرزندم...
سلام به همه ی شما خوبا...
نمی دونم چرا هی کِسلی از نت چن وخ یه بار میاد سراغم !!!!
به قول یکی از عزیزام ......... اگه تُن تُن آپ کنی این بلاها سرت نمیاد!!!!
اگه بتونم سعی می کنم زود به زود آپکنم!!!! !!بنویسین روو یخ!!
بگذریم...
توو وبلاگ یکی از دوستام یه متن جالب دیدم...
دوست داشتم شمام بخونینش....
یه کوچولو دست کاریش کردم!!!!
من که نتونستم......ولی به نظرم اگه یه کم پخته تر شه خیلی متن قشنگی از آب در میاد!!!
*************************
*یـــخ نوشت : امسال -اینجا- از اواخر دی هوا سرد شد!!!
(خیلی دیرتر از سالهای قبلِ.........ولی اینم واسه 25 -20 روز غنیمته!!! چون از اواسط بهمن هوا شروع به گرم شدن میکنه!!!)
الان تقریبا یه 5 روزی هست که هوا سرد شده....
یه چیزی دور و برِ 16 - 10 درجه!!! !wooooooow واسه بندر عالیه!
اینجا وسایل گرمایشیِ مناسبی نیست..... سردِ!!!بخاری برقی خیلی جواب نمیده!!!!
تــــموم سعی مونُ می کنیم تا توو این سرما حســـــــابی کیف کنیم!!!!
فرزند عزیزم:
روزی که تو ما را در دوران پیری ببینی، سعی کن صبــــور باشی و ما را درک کنی....
اگر ما در هنگام خوردن غذا خود را کثیف می کنیم...
اگر نمیتوانیم خودمان لباسهایمان را بپوشیم...
اگر در راه رفتن نیاز به کمک داریم....
اگر نیاز به محبت و همدردی و عشق داریم....
اگر از تو می خواهیم که ما راتنها نگذاری...
اگــــــــــــر......
و زمانی را به خاطـــــر بیـــاور که ما ساعتها از عمر خود را با عشـــــق صرف آموزش همین موارد به تو کردیم!
اگر در هنگام صحبت با تو، مطلبی را هزار بار تکرار می کنیم.............. حرفمان را قطع نکن و با صبوری به ما گوش بده !
هنگاهی که کوچک بودی.....حرفهایت را بار ها و بارها تکـــرار می کردی و ما هــــــر بــــــار مشتاق تر از قبل بودیم برای شنیدن تکرار مجدد حرفت ...
اگر مطلبی را بار ها از تو خواستیم که برایمان بگویی و توضیح دهـی........کلافه نشو....
هنگامی که تو خردسال بودی، ما یک داستان را هــــــزار بار برای تو می خواندیم ...
تو بــاز هم می خواستی تا برایت بخوانیم و مـــــــــا با تمام عشـــــق برای چندمین بـــار برایت می خواندیم...
هنگامی که مایل به حمام رفتن نیستیم................خجالتمان نده و به ما غر نزن.
زمانی را به خاطر بیاور که ما برای به حمام بردن تو به هـــــــــــــــــزار کلک و ترفند متوسل می شدیم.
هنگامی که ضعف ما را در استفاده از تکنولوژی جدید می بینی.......به ما فرصت فراگیری آن را بده .......
وبا لبخند تمسخرآمیز به ما نگاه نکن...
یادت آمد....
تو هیچ نمی دانستی....
و ما با تمام عشقی که به بودنت کنــــارمان داشتیـــم ......پا به پای قدرت یادگیری ت همراهی ت کردیم....
چگونه بخوری....چطور حرف بزنی....... چگونه لباس بپوشی ....... و چــگــونه با زنـــدگی مــواجــــه شـــوی !
هنگامی که در زمان صحبت، موضوع بحث را از یاد می بریم.......... به ما فرصت کافی بده که به یاد بیاوریم در چه مورد بحث میکردیم ...
و اگر نتوانستیم به یاد بیاوریم، از ما عصبانی نشو.
مطمئن باش که آنچــه برای ما مهـــم است....... با تـــو بودن و با تـــو سخن گفتن است نه موضوع بحث!
هنگامی که پاهای خسته مان به ما اجازه راه رفتن نمیدهند ....
دستانت را به ما بده ....... همانگونه که در کودکی اولین گامهایت را به کمک ما برداشتی.
از اینکه ما را در کنار خود می بینی احساس غــــــم، خشــــــم و ناراحتـــــــی نکن!
در کنار ما باش.........
ما را درک کن........
و ما را یاری ده......
ما را با عشـــــق و صبـــــوری یــاری ده که راه زنـــــدگـــی مان را به پــــایـــان ببریم!
ما نیز پاداش تو را با لبخندی و عشقی که همــــواره به تو داشته یم خواهیم داد.
دوستت داریم فرزندم.
پدر و مادر تـــو
******************************************
دعا نوشت : خدایا خودت کمکمون کن واسه مامان و بابامون بچه های صالحی باشیم و قدر زحماتشون و بدونیم و نمک نشناس نباشیم!!!
فرزندانه نوشت : مامان و بابای عزیزم همیشه و همیشه و همیشه عاشقونه دوسِتون دارم...
ببخشیدم اگه روزی باعث شدم خاطر نازنینتون رنجیده بشه.....
دختـــرتون : زهـــــرا