محمد صادقمحمد صادق، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

...مادرانه هایم برایت

خاطرات10-12روزه ی ململ و ببخ

1391/3/9 16:22
نویسنده : زهرا (✿◠‿◠)
2,241 بازدید
اشتراک گذاری

    (این پست بس که طول کشید دیگه بی مززه شد   -بی روو در واسی می گم!!!-   ولی دلم نیومد نذارمش!!!)niniweblog.com

 

.

.

.

 

این روزا محمد صادقم خخیلی خوشحاله!!!niniweblog.com

 

آخه مریم گلی (دخمل عمش) اومده اینجا....

 

آقا از صبح که چش وا می کنهniniweblog.com

می گه: میییم!!!  mayyam    تااااا بعد از ظهر که بریم خونه مامان جونیناش(خاله جونم-مامی همسرم) تا با ململی بازی کنن!!هورا   

 

روز اول-دوم اولاش هنو یخ جوجو وا نشده بود و ما تا در خونه ی مامان جونیناشو میزدیم و مریم نازم با خوشحالیه تموم میومد در و باز می کرد و داد می زد : م.ساگت**م.ساگتتتتت (!!!!)

نمی دونین ببخم چطوری می پپپرید توو بغلم!!!!قهقهه       niniweblog.com

 

یه مدت این طوری بود!!!niniweblog.com

 

ببخ وململ!!

ولی نمی دونین.......... وقتی که مریمی واسش کتاب می خوند  دیگه ول کنش نبود که نبود!!نیشخند

ببخ ول کن نیس!!

 

 

بعدم که بازی با کامیونت و بادکنک بازی( به قول جوجوییم  باباگش!!!!!)و.بازی با گلهای خونه ..

 و

 نشستن روو میز جلو مبلی...

 

  نقاشی کشیدن و خمیر بازی...

 خمیر بازی 

 

تماشای cd کودکانه

 

 تماشای CD

 

 

 نرمش و ورزش!!!!!....niniweblog.com

نرمش!!!!

 

 

                niniweblog.com     niniweblog.com

 

 

بابا تردمیل 2 نفره ه ه ه!!!

***آخخخخییییششش!!خسته شدیییم!!!خمیازه

حالا وقت میوه ست!!!خوشمزه

گلابی خورون!!!!!

 

                               niniweblog.com         niniweblog.com

قشنگ ترین قسمتشم خنده ها و عشقهای کودکانه ست!!!niniweblog.com

عشقهای کودکانه....

                                              niniweblog.com

 

پریشب مریم جونی گلهای خونه ی خاله اینارو آورده بود وسط خونه و هی دور می زدش و می گفت:   تولدت مبارکککک....هورا    هورا  محمد صادقم پا به پاش میدوییدو دس می زدن!!!

اونوقت فرداش که ما اومدیم خونه خاله اینا و مریمینام نبودن ببخ خان یککه و تنها رفت گل و ورداشتو گذاشتش وسط حال و هی دور می زد و دس می زد و می گفت:  

                                       تبللی مباگشششش...!!!! قهقهه  (mobagosh!!!)

 

چن روز پیشم عمه جون و ململ نازم از صبح اومدن پیشمون!!وقتی که رسیدن خونمون محمد صادقم هنوز خواب بود! مریم گلی رفت توو اتاق که بیدارش کنه! نمی دونین ببخ وقتی دید مریم اومده چه ببامزززه شده بود! زودی از تخت پرید پایین و اومدن توو حال!!

واسشون تخم مرغ آب پز کردم دادم بخورن!!خوشمزه

باورم نشد! به جیک ثانیه نکشید که پسری سهم خودش و تموم کرد( طفلک پسرم از ذوقش....)خوشمزه

بعدم رفتن توو اتاق ببخ و هر چی اسباب بازی بود درآوردن واسه بازی!

می دونم چقد بهشون خوش گذشته!!هورا     هورا(حیف که عکسی ازون روز ندارم!!)

دیگه دمدمای ظهر بود...چون عمه جونیش عاششق الویه ست! تصمیم گرفتم ناها الویه درس کنم! هر چند که قرار نبود ناهار بمونه!! فک می کردم قبل از اومدن خاله(مامان شوشوم!!)آماده می شه و یه کوچولو (که جلو غذاش و نگیره) می توونه بخوره!!!

ولی نشد و اونا رفتن....   توو دلم موند...  غذا که آماده شد  سهمشو توو بشقاب ریختم و گوش مرواریدش کردم و عصری دادیم بهشون!!!

 گوش مروارید!!!

                     *****************************************

پ.ن١ : هر چند که خیلی خوبم نشده بود! ولی آبجی ( عمه جون ببخ-دختر خاله ی اسبق) خخخخیییلی خوشحال شده بود و کللی تعریف کرد !!!  

        یکی بیاد این هندونه ها رو ازم بگیره......خخیلی سنگینن!!!!!!! قهقهه

              *****************************************

 پ.ن ٢: من و زهرا از بچگی عاشق هم بودیم!  دیگه قسمت شد و دری به تخته خورد و بهم نزدیک ترم شدیم...

خدارو هزار بار شکر که بعد پستهای جدیدمون( خواهر شوهرشیطانزن داداش شیطان) هیشکدوممون فرقی نکردیم وهنوزم مثل یه خواهر همدیگرو دوس داریم!!بغل

        *** و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید !!!!!***

                  ***********************************************

 پ.ن٣: زهرا و مریم گلی عصر دیروز پرواز کردن سمت تهران...niniweblog.com

جاشون خخییلی خالیه...گریه   دلم واسشون تنگ شده..... niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان محمد
8 خرداد 91 10:06
سلام عزیز خاله،ای جججججججججان دددددددددددلم،فدای تو پسملی نازم بشم،با مریم جونی بازی کردی خوش گذشت؟خیییییییلی توی عکسا ناز افتادی خاله جونی،روی میز نشستنتون،بازی با کامپیوتر،بازی با خمبر بازی،نرمشاتون،روی تردمیل رفتن البته دوتایی،گلابی خوردنتون،عشقولانه شدنتون،بازی با گل و گلدون و سر آخر خداحافظی از هم که خییییییییییلی جالب بود،وای خسته شدم چقدر زیاد بود خاله،من که فقط گفتم خسته شدم شما که این کارا رو انجام دادی خسته نشدی عسیسم؟مامانش برای گل پسرمون یه اپند دود کن حتتتتتتتتتتتتتتما،بوووووووس. برای تو پسملی و مامان مهربونش.



قربونت برم عزیزم...
من مرده ی کامنتاتم!!!
مرسی که وقت می ذاری!
کامنتات سر کیفم میاره!
نسیم مامان کانی
8 خرداد 91 17:01
پستتون بر عکس اون چیزی که گفتین خیلی هم قشنگ بود.این دوتا کوچولو چقدر شیطونی کردن
راستی الویه خیلی خوب تزیین شده بود دستتون درد نکنه


مر30 عزیزم!
فدای مهربونیت!
مهسا مامان مرسانا
8 خرداد 91 18:03
پست خیلی جالبی بود.......جاشون خالی نباشه گلم.....من مشهد هستم


ممنون مهسا جون!
آرزو مامان ارش
8 خرداد 91 22:38
ماشاءالله به ببخ قشنگت. زنده باشه الهی.
مامان اهورا
9 خرداد 91 0:11
سلام مامانی
ببخ چطوره چه کار میکنه از طرف من یه گاز گنده از لپاش بگیر
ممنون که میای پیش ما
من قم هستم مامان محمدصادق



سلام مامانی!
ممنون.
m. jooni
9 خرداد 91 11:30
ایام به کام جیگرم...
نمیدونی از اینکه روزای شادو خاطرات خوبی با مریم گلی داشتی چقددددخوشحالم..
منم پابه پای شادیت شاد شدم وبا خنده های معصومانتون خندیدم عزیزدلم...ارزو میکنم که مزه خاطرات کودکی همیشه به کامت به شرینی عسل باشه فندق عسلی من....
خیلی مواظب کودک درونتون باشین.........



سلاااااام مامانم!

بازم با حضورتون وبلاگ محمد صادقمو منور کردین!

کودک درون من که دیگه داره بیداد می کنه!!!
(شوخی کردم!!)

راس می گینا..... قدیما کودک درونم با تراوت تر بود!!!
باید بیشتر مواظبش باشم!!!!
مامان شاهزاده ها
9 خرداد 91 15:29
سلام
من از دوستان زهرا جون هستم.حسابی با هم خوش گذروندنا.جاشونم خالی نباشه.
ببوس گل پسریو.


علیک سلااام!

خیلی خوش اومدین!

دوستای زهرایی دوستای منم هستن!

شاهزاده هاتونو از طرفم ببوسیدشون!
مامانی
10 خرداد 91 0:34
سلام مامانییییییی بروزم
مامان شايان جوني
10 خرداد 91 10:32
سلام سلام
دوست عزيز شايان جوني تو مسابقه ني ني و شكلك شركت كرده. زمان راي گيري تا چهاردهم هست. اگه دوست داشتين بهش راي بدين. راستي آدرس وبتون يا ايميلتون هم بذارين كه راي قبول بشه. ممنون.
تو قسمت نظرات آدرس زير بايد راي بدين.
آدرس وب راي گيري:
http://noruz1391.niniweblog.com/cat6.php



رای دادم عزیزم!
ان شاللا که برنده شه!

میترا مامان مهرناز
10 خرداد 91 17:58
ممنون عزیزم که به من سر زدی اگه اجازه بدی وبلاگ ببخ خوشگل رو با اون چال خوشگل لپش که خنده هاش رو معرکه کرده رو لینک کنم


خواهش می کنم عزیزم!!!
مرسی
مامان شايان جون
11 خرداد 91 8:38
سلام عزيزم ممنون كه راي دادين هزار تا بووووووووووووووس برا محمدصادق عزيز
آشنا
11 خرداد 91 12:20
عزیزم... م. ساگت... ای جانم....
مامان کیان و کارین
11 خرداد 91 19:50
عززم سلام
من واست پیغام خصوصی گذاشتم
حتما چک نکردی .
ولی یه بار دیگه هم می گم
تهران
راستی عکس های ببخ هم خیلی خوشگل شده ..
البته اونی که خودتون گرفتید هم ، دست کمی از آتلیه نداره . اتفاقا خیلی هم بامزه شده


خواهش می کنم!
شرمنده می فرمایید!!!!



آره گلم!
دیدمش! حواسم نبود!
مرسی!